نتایج جستجوی عبارت «عباس جلالی حسن آباد دبستان حاج قطبی مدرسه شهید منتظری پشتکوه» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
شهید محمد علی احصایی
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
ز احصایی کنم من این زمان یاد بمانند ابوا لفضل علمدار دوچشمش زود‌تر گشتی روانه درون سینه آهی پر شرر داشت سرش از بمب دشمن در هـوا شـد که مانند حسین لب تشنه جان داد بدون چشم با حق کرد دیدار که تا جوید زمحبوبش نشانه زحال اکبر و لیلاخبر داشت بــسوی عــرش اعلــی و خــدا شـــد  ...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید همت علی بهمرد
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
...
شهدا سال ۶۷ -وصیتنامه شهید حسن نظری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ » شهيد حسن نظري »
بسم‌الله الرحمن الرحیم لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم. فاستقم کما امرت و من تاب معک. خدایا! پروردگارا! معبود! هستی‌بخش، جهان‌آفرین، بنام تو. بنام تو و برای تو که ما هیچیم و هر چه هست تویی. خدایا! قدرت مطلق تویی، ما همه فانی هستیم و مُلک وجود از آن توست. بارالها! ما همه از بین رفتنی هستیم، آنچه پایدار است تویی. ما از توییم و به‌سوی تو درحرکت، انا لله و انا الیه راجعون خدایا! بندگان صالحت عزم جزم کرده‌اند...
شهید نعمت الله منعمی
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
خدایا منعمی بار سفر بست دل مادر ز داغش غرق خون شد به هر گل می رسد می بوید او را همی گـوید خدایـا منـعمم کـــو پدر از بار هجرش پشت بشکست چو لیلا سر به صحرای جنون شد به هر جا می رود می جوید او را چــراغ خانــه شمع خـلوتم کـــو  ...
شهدا سال 65 -دست نوشته ای از شهید علیرضا بخش پور
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد عليرضا بخش پور »
آری! سکوت مرگبار همه جا را فرا گرفته و من تنها در سنگر نشسته‌ام و زمین و آسمان غم‌آلود را نگاه می‌کنم. ابرهای سپید و سیاه جلوی نور خورشید را گرفته و همه جا را تاریک کرده و من تنها در سنگر نشسته‌ام و در فکر مادر، پدر، برادر، خواهران و دوستانم هستم که الان آنها در کجا و من در کجا. آری! بغض در گلویم حلقه زده و نمی‌دانم از غم زندگی چه بنویسم و دستم، یاریم نمی‌کند...
شهدا سال 61 -نامه شهید محمد به روش
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهید محمد به روش »
یا ایها الذین آمنوا ان تنصر الله ینصر کم و یثبت اقدامکم. ای مسلمانان اگر نصرت دهید دین خدا را، نصرت دهد خدا شما را و ثابت کند قدمهای شما را. ای خدای بزرگ کاش جای یک جان هزاران جان داشتم که در راه تو فدا می‌کردم. سلام بر شما پدر و مادرم، الآن که دارم برایتان نامه می‌نویسم ساعت 12 ظهر است و تمام برادران در سنگر دست به دعا برداشته‌اند. اینجا همه جا سکوت است و فقط صدای...
وصیتنامه شهید محمود طاهری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۰ » شهيد محمود طاهري »
هو العزیز انا لله وانا الیه الله راجعون به نام الله خالق جهان و درود بر محمد(ص) خاتم پیامبران و ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین. سلام و درود بر نائب بر حق صاحب‌الزمان(عج)، منجی مستضعفان جهان و در هم کوبنده کاخ ستمگران و مستکبرین، امام خمینی‌ مدظله‌العالی. و درود بر تمامی شهدای راه الله، در این لحظه شکوه‌مند و افتخار آفرین در جبهه نبرد حق علیه باطل که احتمالاً لحظات آخر عمر خود را سپری می‌کنم؛ خوشحال و مسرورم....
شهدا سال 61 -وصیتنامه شهید حسن کیخائی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد حسن کيخائي »
    بسم الله الرحمن الرحیم       فاذا لقیتم الذین کفروا فضرب الرقاب حتی اذا اثخنتموهم فشدوا الوثاق فاما منا بعد و اما فداء حتی تضع الحرب اوزارها ذالک ولو یشاء الله لانتصر منهم ولکن لیبلوا بعضکم ببعض و الذین قتلوا فی سبیل‌الله فلن یضل اعمالهم. «سوره محمد(ص)، آیه 4» شما (مؤمنان) چون (در میدان جنگ) با کافران روبرو شوید باید (شجاعانه) آنها را گردن زنید تا آنگاه که از خون‌ریزی بسیار، دشمن را از پا در آورید. پس از آن اسیران جنگ...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید حسن رسایی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
حسن، ۱۳۴۰/۳/۱۷ در یک روز بهاری و در میان آواز قناری‌های بی‌قرار در روستای خواجه‌جمالی از بخش آباده طشک نی‌ریز در گلستان خانواده‌ای متدین دیده به جهان گشود. از کودکی مهربانی و گذشت را از طبیعت آموخت و با سرشت خود عجین کرد. به دلایلی از نعمت تحصیل محروم ماند و از همان اوان کودکی چون بازویی پرقدرت و توانمند برای پدر شد و همگام با او در امور کشاورزی، برای امرارمعاش خانواده خود تلاش فراوان کرد. مادرش...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید صفر علی زردشت
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
صفرعلی، ۱۳۳۰/۹/۱ در شهرستان نی‌ریز،‌ میان خانواده‌ای مذهبی دیده به جهان گشود. هنوز چند سالی بیشتر از زندگی را تجربه نکرده بود که از نعمت داشتن پدر محروم شد و سرپرستی وی را مادرش به عهده گرفت. صفرعلی، در پی کسب‌وکار راهی کویت شد و از طریق کویت به‌سوی عراق و حرم مطهر امام حسین (ع) رهسپار گردید. در عراق توفیق زیارت حضرت امام خمینی (ره) را پیدا کرد و پیرو و مرید وی شد. ۱۳۶۷/۱/۲۲ با یک...